گاهى بى آنكه متوجه شويم ماشه زبان را مى كشيم و با حرف هايمان ديگران را مى كُشيم.
گاهى بى آنكه متوجه شويم ماشه زبان را مى كشيم و با حرف هايمان ديگران را مى كُشيم.گاهى چون مى دانيم هر كسى يك اسلحه در دهان دارد خشاب آنرا از حرف هايمان پر مى كنيم كه مبادا تير بخوريم.گاهى با زبان، ديگران را تهديد مى كنيم مانند اينكه اسلحه را بر روى گلويشان گذاشته باشيم.واى از روزى كه تير آن يه ديگران اصابت كند و قابل درمان نباشد.البته زبان همواره براى آسيب رسانى به ديگران نيست؛ گاهى عذاب وجدان اينكه ديگران را با حرف هايمان آزرديم به خودمان آسيب مى رساند يا زمانى كه ذهن خود را با حرف هاى بيهودمان پر مى كنيم گويا با هر حرف تير را در سرمان خالى مى كنيم. تير زبان از تير اسلحه دردناك تر است چون اسلحه به جسم آسيب مى رساند اما زبان به جان و روح